تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33636
بازدید دیروز : 4473
بازدید هفته : 38818
بازدید ماه : 165522
بازدید کل : 11222373
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 22 / 2 / 1395

هر چند مأموریت تمامی امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ احیاء و بر پایی سنت خدا و رسول او در جامعه اسلامی است و لحظه لحظه حیات امام سجاد ـ علیه السلام ـ نیز گویای این مسئله است، ولی این بزرگوار یك مأموریت یژه ای هم داشت و آن ترویج، ترغیب و تبلیغ پیام وفرهنگ عاشورا بود كه در موقعیت های مختلف، امام ـ علیه السلام ـ از فرصت استفاده كرده و فرهنگ و پیام عاشورا را تبلیغ و گسترش می دادند.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرهنگ دعا را نیز در بین مسلمانان بنیاد نهاد و دعاهایی كه از این بزرگوار نقل شده است هر چند چهارده قرن از این مطالب و دعاها می گذرد ولی هنوز هم برای هر انسانی از عمق احساس و طراوت خدایی برخوردار است. وبالاخره همه حیات این بزرگوار فقط و فقط برپایی سنت نبوی به اشكال مختلف می باشد كه به نمونه هایی از این سیره عملی این امام بزرگوار ـ علیه السلام ـ اشاره می كنیم.

یكی از غلامان امام سجاد ـ علیه السلام ـ باغستانی را برای آن حضرت ساختمان می كرد. روزی امام ـ علیه السلام ـ برای خبر گیری تشریف آورد، مشاهده كرد آنطور كه به او دستور داده بود انجام نداده وضع ساختمان را خراب كرده و از پیش خود كارهای بیهوده نموده است از دیدن آن كار افسرده و عصبانی شدند با تازیانه ای كه در دست ایشان بود یكی به او زدند، بعد از این پیشامد آنجناب پشیمان شد، هنگامی كه به منزل مراجعت كرد یك نفر از پی غلام فرستاد غلام كه وارد شد، دید حضرت همان تازیانه را پیش روی خود گذارده، ترسیده از اینكه خیال كیفر او را داشته باشد. امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ او را پیش خود خواند و فرمود: این تازیانه را بگیر وهمانطور كه من به تو زدم بر من بزن. غلام گفت مولای من به خدا سوگند خیال كردم شما اراده تنبیه مرا و كیفر مرا دارید چگونه می توانم قصاص كنم؟! حضرت فرمود: باید تلافی آن تازیانه را بكنی! غلام عرض كرد از من چنین عملی سر نخواهد زد و مرا جرأت این كار نیست و هم بر شما چیزی نیست زیرا ستمی روا نداشتید تا قصاص كنم. زین العابدین ـ علیه السلام ـ اصرار ورزید و چندین مرتبه تكرار فرمود. غلام مرتب پوزش می طلبید و از بزرگی چنین كاری خود را برحذر می داشت. امام ـ علیه السلام ـ همینكه دید غلام به هیچوجه نمی پذیرد فرمود اكنون كه نمی پذیری آن باغ را به تو بخشیدم و با غستان را در اختیار او وا گذاشت.[1]

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ مسافرت نمی كرد مگر با دوستانی كه او را نمی شناختند با آنها شرط می كرد در كارهایی كه پیش می آید اجازه دهند ایشان خدمت كند و انجام دهد.

زمانی با عده ای به سفر رفت در بین راه مردی آن جناب را شناخت به رفیقان گفت می شناسید این آقا كیست جواب دادند نه گفت: علی بن الحسین زین العابدین ـ علیه السلام ـ است، آنها حركت كرده دست و پای حضرت را می بوسیدند، عرض كردند یا بن رسول الله آیا با این عمل خیال داشتی برای همیشه ما را به آتش جهنم بسوزانی!

چنانچه خدای ناخواسته جسارتی از ناحیه دست و زبان ما نسبت به شما واقع می شد چه می كردیم، ای پسر رسول خدا چه باعث شد كه شما اینچنین كردید؟

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی